صد برگ

به گلستان حقایق گل صدبرگ فشانم

صد برگ

به گلستان حقایق گل صدبرگ فشانم

صد برگ

صدبرگ جدیدترین کار منصور ضابطیان و محمد صوفی است.
این برنامه، یک مجله فرهنگی، هنری و ادبی شبانه است که مباحث روانشناسی با همان رویکرد فرهنگی و ادبی نیز با توجه به شرایطی که در جامعه وجود دارد در آن مطرح می‌شود.
این برنامه از 11 مهر 94 هرشب از شنبه تا پنجشنبه ساعت 9تا 10 از شبکه 4 سیما روی آنتن می رود.گفتنی است تکرار این برنامه روز بعد ساعت 1.5 ظهر پخش خواهد شد
تقریبا همه تیم «رادیو هفت» در این کار حضور خواهند داشت.

شماره پیامک برنامه: 3000047
پیامک شرکت در مسابقه: 20700
ایمیل: sadbarg-tv4@irib.ir
ارتباط با روابط عمومی از ساعت 10 صبح تا 10 شب: 09393757382

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

«صد برگ» ایرانی است نه تهرانی

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ


سلااااااااااام
خوبید؟
چه خبرا؟
خبرگزاری مهر، گفتگویی را با منصور ضابطیان، محمد صوفی و شاهین شرافتی انجام داده... که بخش اول این گفتگو رو امروز تو سایتشون گذاشتن.
ما هم این گفتگو رو اینجا میذاریم تا دوستانی که نتونستن بخونن هم بخونند.

«صد برگ» ایرانی است نه تهرانی/ کنترلِ تلویزیون اسلحه بیننده است




























خبرگزاری مهر- گروه هنر:
یکی از برنامه های پربیینده تلویزیون در این چند ساله اخیر به یک تیم چند نفره اختصاص داشت که «رادیو هفت» اداره کردند؛ برنامه ای که پنج سال روی آنتن رفت اما تولید مجددش در بهار امسال یک باره با اما و اگرهایی روبه رو شد. در نهایت اعلام شد که این برنامه با ساختار شبکه آموزش ارتباطی ندارد و نمی تواند به تولید برسد، از آن پس مخاطبان بسیاری منتظر بودند تا بدانند منصور ضابطیان و محمد صوفی چه خواهند کرد و چه زمانی دوباره در قاب تلویزیون دیده خواهند شد.

بعد از چند ماه بالاخره تیم «رادیو هفت» به شبکه چهار رسید تا برنامه جدیدی با نام «صد برگ» را روی آنتن ببرد. برنامه ای که حالا مدتی از پخش آن می گذرد و قرار نیست دنباله «رادیو هفت» باشد. این برنامه جدید اگرچه تقریبا از همان تیم بهره می گیرد اما در ساختارها و در آیتم ها به شکل متفاوتی عمل می کند.

خبرگزاری مهر سراغ عوامل «صد برگ» رفته است تا نظر آنها را درباره مجله تصویری شبانه شان جویا شود.

در این گفتگو منصور ضابطیان و محمد صوفی دو تهیه کننده و کارگردان برنامه و شاهین شرافتی مجری «صد برگ» در خبرگزاری مهر حضور یافتند و درباره فرم این برنامه شبانه، مخاطبان و رویکردی که دارد سخن گفتند. آنها در بخش اول این گفتگو بیان کردند که یک وجه تمایز فعال «صد برگ» که قرار است در آینده به ویژگی منحصر به فرد این برنامه هم تبدیل شود مستندهایی است که نمایش داده می شود و همچنین از زحماتی که برای ساخت مستندگزارش های برنامه صورت می گیرد سخن گفتند.

با ما در بخش نخست این میزگرد همراه شوید:

*شاید مخاطبی که شب ها شبکه چهار را انتخاب می کند و به تماشای برنامه «صد برگ» می نشیند هنوز انتظار داشته باشد که «رادیو هفت» را ببیند. از نظر خودتان «صد برگ» چه ویژگی هایی دارد و چه تجربه هایی متفاوتی در آن به اجرا گذاشته شده است؟

منصور ضابطیان: «صد برگ» یک برنامه تصویری فرهنگی، هنری و اندیشه‌ای است که تجربه های پیشین تیم «رادیو هفت» را در بر دارد؛ تجربه هایی که بخشی از آن در حوزه اطلاع رسانی است. چون تلقی من و همکارانم این است که برنامه ما چندان آموزشی نیست. هدف برنامه «صد برگ» جدای از آرامش بخشی، نوعی اطلاع رسانی فرهنگی و افزایش دانش بیننده است تا مخاطبی که از ساعت ۲۱ به تماشای این برنامه می نشیند بعد از خوردن شام و یا حتی فارغ شدن از کار روزانه فرصتی داشته باشد تا اطلاعات مختلف فرهنگی و هنری را از این برنامه بگیرد.

*یکی از ویژگی هایی که قبل از پخش برنامه «صد برگ» بیان می شد این بود که قرار است ریتم تندتری نسبت به «رادیو هفت» داشته باشد. خود شما معتقدید این اتفاق رخ داده است؟

محمد صوفی: طراحی برنامه «صد برگ» در ابتدای شب با توجه به زمانی است که خانواده ها دور هم جمع می شوند و می خواهند در کنار هم باشند. ما با توجه به این شرایط، بخش های بیشتر اما کوتاه تری را برای برنامه در نظر گرفتیم تا بیشترین اطلاعات در کوتاه ترین زمان ممکن انتقال داده شود تا مخاطبی که این برنامه را می بیند، بتواند در کنار سایر کارهایش آیتم ها و بخش های مورد نظرش را هم تماشا کند و هر مخاطبی به هر قسمت از برنامه که می رسد بتواند از آن بهره بگیرد. در عین حال ما سعی می کنیم این بخش ها ارتباط موضوعی خود را با یکدیگر حفظ کنند و مخاطب با همه بخش ها هم ارتباط پیدا کند.

درباره ریتم برنامه شاید بهتر بود، می گفتیم که قرار است در «صد برگ» از ریتم مناسب زمان پخش استفاده شود. ریتم تند به این معنا نیست که سرعت پخش آیتم ها افزایش می یابد بلکه منظور این است که اگر در ساعت ۲۱ شب پای این برنامه می نشینید، بتوانید با آن سرگرم شوید بدون اینکه احساس کنید یک ساعت زمان گذشته است، بنابراین در اینجا ریتم و مفهوم فیزیکی آن مدنظر نیست.

وقتی این ریتم به درون برنامه برمی گردد ممکن است شما یک مستند ۱۰ دقیقه ای در برنامه «صد برگ» ببینید که برای این مجله تصویری زمان بندی طولانی داشته باشد، اما وقتی در کنار دیگر بخش ها قرار می گیرد شما این ۱۰ دقیقه را احساس نمی کنید. بنابراین ریتم، طراحی مناسب در کنار هم قرار دادن آیتم ها و بخش ها در برنامه «صد برگ» است. البته طبیعی است که هنوز زمان مناسبی برای قضاوت نیست چون تاکنون قسمت های زیادی از این برنامه پخش نشده است. این برنامه به تازگی شروع شده و شاید ۳ ماهی زمان نیاز داشته باشد تا خود ما هم بتوانیم به تصمیم گیری بهتری درباره برنامه و بخش های مختلف آن برسیم. حتی ممکن است تا ۳ ماه دیگر بسیاری از بخش ها و آیتم های این برنامه حذف شوند آن زمان شاید ما به ریتم و فرم دلخواه خود دست پیدا کنیم.

*یکی از ویژگی های این برنامه ترکیبی استفاده از انیمیشن و مستند است مخصوصا مستندهایی که در کمترین زمان ممکن می تواند مخاطب را زندگی یک شخص یا یک مکان آشنا کند و چالش های جدیدی برای مخاطب خلق کند.

ضابطیان: ما در برنامه «رادیو هفت» به لحاظ استفاده از موسیقی به نوعی پختگی رسیده بودیم و موسیقی های این برنامه به فرم و امضای خاصی در انتخاب رسیده بود و حالا در ساخت یک برنامه جدید نیاز بود که شکل های دیگری را هم امتحان کنیم و به فرم های دیگری هویت ببخشیم و امضای خود را پای آنها هم به ثبت برسانیم. آن چیزی که می توانست به عنوان یک امضا در «صد برگ» اتفاق بیفتد، گزارش ها و مستندهای این برنامه بود. معمولا برنامه های ترکیبی تلویزیون برنامه هایی تهرانی هستند و به شهر تهران محدود می شوند و این طبیعی است چراکه بودجه و زمان برای رفتن به سایر شهرها و پوشش دادن اتفاقات این شهرها وجود ندارد بنابراین ما سعی کردیم حضور خرده فرهنگ ها و شهرهای مختلف را از طریق مستندهای مختلف موضوعی و مستقل در برنامه داشته باشیم. ما در برنامه هایی که پخش شد مستندهایی از کاشان، اصفهان، میبد، گیلان و... داشتیم که فکر می کنم پیش از این در برنامه های ترکیبی کمتر اتفاق افتاده است و یا اگر هم وجود داشته است به این ترتیب بوده که مجری یا گزارشگر به شهرهای مختلف رفته و تنها با سلام، احوالپرسی و یا گفتگو با شهروندان، برنامه را از منطقه و یا استان مورد نظر روی آنتن برده اند.

صوفی: برنامه «صد برگ» از یک طرف گزارش هایی دارد که بنا به اتفاقات روز تهیه می شوند که البته سعی می کنیم این گزارش ها در قالب های معمول آثار تلویزیونی نباشد که از طرف خود عوامل برنامه ساخته می شوند. علاوه بر اینها مستندهایی هم داریم که کاملا حرفه ای هستند و از طرف بهترین مستندسازها تولید شده اند. ما در تعاملی که با این مستندسازان داشتیم از آنها خواستیم ورژنی از مستند خود را برای پخش در «صدبرگ» آماده کنند که خروجی آن همان است که در برنامه دیده شد.

ضابطیان: بسیاری از این آثار، مستندهایی هستند که تاکنون نمایش داده نشده است. مستندسازان عادت دارند وقتی اثری می سازند راش های زیادی با موضوعات دیگر هم تهیه می کنند ما هم با یک هزینه مالی اندک در حدی که بتوانیم کار این مستندسازان را تهیه کرده و در برنامه پخش می کنیم.

*ما شبکه مستند را هم داریم که به طور حرفه ای به پخش مستند مشغول است. با این حال گویی در همین مدت اخیر برخی از مستندها در برنامه شما بهتر از این شبکه دیده شده اند.

صوفی: ابتدا باید گفت پخش این مستندها برای ما یک دغدغه بود. بانی اصلی تولید مستند نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان شبکه های تلویزیون های هستند اما شاید در ایران نگاهی جدی به این حوزه نشده است. درست است ما در این سال ها شبکه مستند را داشته ایم اما باید در نظر گرفت که این شبکه چقدر مخاطب دارد که به صورت جدی آثار را دنبال کند و شاید برنامه هایی مثل «صدبرگ» بتوانند باعث آشتی مخاطب با مستندهای جدی شوند.

نکته دیگر این است که با وجود فعالیت نهادهایی چون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، تعامل جدی میان آنها و تلویزیون وجود ندارد. آثار مستند در این سال ها شرایط چندان مناسبی برای پخش از تلویزیون نداشته اند و به صورت حرفه ای به آنها نگاه نشده است. خوشبختانه به واسطه تعامل ما با مستندسازان اعتمادی شکل گرفت و مرکز گسترش سینمای مستند بهترین آثار خود را با توجه به بودجه های اندک ما در اختیارمان قرار داد.

ضابطیان: همانطور که می دانید زحمت زیادی برای آثار مستند کشیده می شود و تمام زحمت یک فیلمساز در یک سال برای چنین آثاری به بهترین شکل ممکن صرف می شود. این اتفاق در گزارش های تلویزیونی رخ نمی دهد چون سرعت بالاست و تیم تولید یک گزارش مستند تمام تمرکز خود را روی تولید آن اثر نمی گذارد و بنابراین ما ترجیح دادیم به جای اینکه وارد فرم و قالب مستندسازی تلویزیونی شویم از گنجینه فعلی مستندها استفاده کنیم و با دوستانی که با تمرکز بیشتری به تولید مستند مشغول هستند تعامل کنیم. تا آنچه که به عنوان خروجی یک مستند در نظر گرفته می شود به بهترین شکل ممکن عرضه شود. در بسیاری از موارد بعضی از موضوعات در قالب مستند در تلویزیون زخمی می شود اما درست ارائه نمی شود و بنابراین وقتی شما اثر مستند را از کانال افرادی عرضه می کنید که حرفه شان مستند است، خروجی درست تر و شیک تری دارد.

شاهین شرافتی: به نظرم یکی از نقاط تفاوت «صد برگ» با برنامه هایی که این تیم سابق ساخته، این است که در این برنامه و با این مستندها ما ترغیب می شویم دنیای اطراف را آنچنان که زندگی خود را واکاوی می‌کنیم، نگاه کنیم.

مدتی پیش ما مستندی درباره برج آزادی پخش کردیم. من از چند نفر که در آن محدوده بودند، پرسیدم تاکنون چند بار به برج آزادی رفته اند و شاید از ۵۰ نفر تنها ۲۰ نفر از آنها داخل برج آزادی رفته و آن را دیده بودند در حالی که اکثر آنها برج العرب عمارات و یا میدان تقسیم ترکیه را دیده بودند و در بیشتر کشورهای اطراف گشت زده بودند اما برج آزادی شهری را که در آن زندگی می‌کنند، ندیده بودند. این یک تلنگر بود به این افراد که یک معماری متفاوت را که در دنیا یکی است، تماشا کنند و فکر می کنم چنین مستندهایی نقاط طلایی این برنامه است.

*ما مستندهای زیادی داشته ایم که به جاذبه های طبیعی سرزمین ایران پرداخته اند، فرق «صد برگ» با دیگر برنامه ها در چیست که مستندها در این برنامه به چشم می آیند.

شرافتی: ما شبکه مستند و شبکه شما را داریم که از نقاط مختلف ایران و حتی دیگر مناطق، تصاویری را نمایش می دهند، اما به دلیل اینکه ظرافت برنامه‌سازی در آنها اتفاق نیفتاده است ما را جذب نمی‌کنند. شاید اگر قرار بود مستند «تقلب» را که چندی پیش از این برنامه پخش شد، در سینما تماشا کنید جذب نمی شدید اما چون این مستند برای «صد برگ» طراحی شده است ۵ بار تدوین می شود و بهترین قسمت های آن را جدا می کنند تا قابل دیدن باشد.

ما در برنامه «صدبرگ» بحث می کنیم تا اینکه ببینیم چطور می توان در ۶ دقیقه به گونه ای گل زد که مخاطب پای کار باقی بماند یا در ۱۰ دقیقه چطور می توان مخاطب را به اثری جذب کرد. اینها نکات کلیدی است که می تواند یک اثر را دیدنی، موثر و با کیفیت بسازد.

*برای ساخت یک مستند که در قالب برنامه ای مثل «صد برگ» عرضه می شود چقدر زمان نیاز است؟

شرافتی: در بخش اجرا من یک روز قبل مستند مورد نظر را می بینم و بعد درباره برداشت هایی که دارم با کارگردانان برنامه صحبت می کنم و بعد در طی این گفتگوها تصمیم می گیریم که به طور مثال چطور در یک پلاتو طراح آلمانی برج آزادی را توصیف و معرفی کنیم. چگونه هماهنگی بین مستند و پلاتوها مثل یک نخ تسبیح حفظ شود تا مخاطب باقی اثر را دنبال کند و بر این اساس باید سعی کنم در ۲ دقیقه حرف خود را بیان کنم.

*برای آن دو دقیقه چقدر زمان می گذارید؟

شرافتی: من تمرین زیادی دارم تا بتوانم مطالب خود را در ۲ دقیقه بیان کنم و گاهی در بعضی از شب ها که به استودیو می روم تیم تصویربرداری و منشی صحنه از این تمرین ها کلافه می شوند. به هرحال من ۲ دقیقه طلایی در اختیار دارم که با آن تلاش می کنم مخاطب را تا انتها پای برنامه نگه دارم.

*مستندهایی که در «صد برگ» نمایش داده می شوند گویی مختص همین برنامه ساخته و پرداخته شده اند، آنها را بر چه اساسی انتخاب می کنید؟

ضابطیان: بخشی که از مستندها که تولید خود ماست و از اتاق فکر برنامه بیرون می آید و بخشی هم که در تعامل با مستندسازان است به آنها سفارش داده می شود. ما ابتدا از مستندسازان می خواهیم فهرستی از کارهایی را که انجام داده اند نشان داده اند و با بررسی زمانبندی و موضوع شان تصمیم می گیریم که آیا می توان از میان آنها یک کپی نسخه مطابق با «صد برگ» درآورد یا خیر. در مورد برخی از مستندها هم می خواهیم یک کپی خوش ریتم و کوتاه شده به ما داده شود که با موازین تلویزیون همخوان باشد. شاید نسخه اصلی مستند که ۵۰ دقیقه زمان دارد، بتواند در شبکه مستند نمایش داده شود اما موضوع این است که ما در «صدبرگ» یک ساعت زمان داریم و باید نوعی بسته بندی را در ارائه آنچه می خواهیم عرضه کنیم، در نظر بگیریم. بنابراین مستندها در یک بسته بندی درست نمایش داده می شوند و ممکن است همین دلیلی باشد که این آثار در برنامه «صد برگ» دیده می شوند اما در شبکه مستند آنطور که باید به چشم نمی آیند. در واقع همانطور که شاهین شرافتی گفت حتی ۲ دقیقه ای که در مستند صحبت می شود ۲ دقیقه مفید است و حدود ۱:۴۵ ثانیه به شما اطلاعات ارائه می کند. درحالیکه در بسیاری از برنامه های تلویزیونی ممکن است بعد از پایان یک بخش ۱۰ یا ۱۵ دقیقه ای احساس کنید که هیچ چیز دریافت نکرده اید و این زمان به تعارف، شوخی، بحث میان دو مجری و یا احوالپرسی آنها سپری شده است.

شرافتی: فکر می کنم مخاطب امروز تلویزیون به شدت بی رحم است. کنترل تلویزیون در دست او مثل یک اسلحه عمل می کند و اگر ۲ دقیقه شما به ۳ دقیقه تبدیل شود کنترل را به طرف برنامه شلیک کرده و شبکه بعدی را انتخاب می کند. ممکن است در حرفه روزنامه نگاری نیز خبرنگاری ۵۰ هزار کلمه مصاحبه کند و بعد به او بگویند تنها می تواند هزار کلمه را انتخاب کند. در بخش اجرا نیز فشاری روی شما وجود دارد که ترغیب تان می کند مفید باشید و اگر مفید نباشید کسی شما را نگاه نمی کند چون در یک برنامه روتین و شبانه فعالیت دارید.

*برنامه «صد برگ» ویژگی دیگری دارد و آن اطلاعات‌محور بودن آن است که فکر می کنم در دنیای امروز می تواند برای مخاطب کاربردی تر هم باشد. مخصوصا که گاهی احساس می شود برای گرفتن بعضی از اطلاعات مجری برنامه همپای کارشناس جلو آمده است و شاید در «رادیو هفت» نیازی به این همه اطلاعات و دانستن وجود نداشت.

شرافتی: اگر بخواهم از خود مثال بزنم برای یک گفتگوی ۶ تا ۷ دقیقه ای که با بابک نیک خواه بهرامی سردبیر ماهنامه «گیتانما» باید حدود چند ساعت زمان بگذارم. تنها برای ۵ تا ۶ دقیقه که البته ممکن است همان ۶ دقیقه هم درنیاید. به نظرم در یک برنامه تلویزیونی مهم نیست که شما چند دقیقه روی آنتن باشید و حرف بزنید بلکه مهم این است که کیفیت شما روی آنتن چگونه باشد و این همان جادوی کار ماست.

*خود شما چقدر از اطرافیانتان بازخورد گرفته اید و نظرشان نسبت به این برنامه که البته هنوز برای جا افتادن زمان بیشتری نیاز دارد، چه بوده است؟

شرافتی: زمانی که ما کار خود را در شبکه آموزش آغاز کردیم، این شبکه اصلا دیده نمی شد. منظور این نیست که شبکه آموزش دوباره کم بیننده شده است با این حال فکر می کنم کمتر کسی سراغ آن را می گیرد. این اتفاق در شبکه چهار و قبل از مدیریت غلامرضا غلامی رخ داده بود. حالا چند تیم برنامه ساز تصمیم گرفته اند که برای مخاطبان کاری کنند و آنها را سرگرم سازند و فکر می کنم این زحمات دیده خواهد شد و به تدریج نظرها درباره شبکه چهار در حال تغییر است. درست قبل از برنامه ما برادران صفاریان پور در استودیو حضور دارند و بعد تیم ما وارد استودیو می شود و من می بینم که آنها چقدر برای کار خود تلاش می کنند.

*نکته جالبی هم که چند بار در برنامه شما و آقای صفاریان پور اتفاق افتاد این بود که درباره برنامه های یکدیگر صحبت می کنید و همین مخاطب را ترغیب می کند که برنامه بعدی را نیز ببیند.

ضابطیان: ما قائل به کار تیمی هستیم وقتی می گوییم به یک شبکه می رویم یعنی همه برنامه های یک شبکه به ما مربوط است و ما هم با برنامه‌های یک شبکه مرتبط هستیم. این ایده اولیه خود ما بود و با یکدیگر قرار گذاشتیم که برنامه های یکدیگر را معرفی و به نوعی از هم حمایت کنیم. البته این اتفاقی است که در همه جای دنیا رخ می دهد و برنامه ها هیچ گاه خود را جزیره های جدا از یکدیگر تصور نمی کنند به همین دلیل گاهی ما یک برنامه دیگر را معرفی کرده و حتی مجری آن را دعوت می کنیم یا ممکن است سیاوش صفاریان پور «صد برگ» رار در برنامه «چرخ» معرفی کند.

*آقای شرافتی اشاره کردند که شبکه آموزش با «رادیو هفت» دیده شد. ایده آل شما برای دیدن شدن «صد برگ» در شبکه چهار چیست؟

ضابطیان: ایده آل ما این است که بهترین برنامه شبکه خود باشیم. همه برنامه ها در این شبکه اگر چه با یکدیگر دوست هستند اما به عنوان یک تیم دوست داریم در بهترین نقطه باشیم و بیشترین مدال از لحاظ موفقیت به ما تعلق داشته باشد.

امیدواریم بتوانیم برندسازی کنیم و بیننده های شبکه چهار این شبکه را با برنامه «صد برگ» بشناسند و در نهایت دوست داریم مردم بیشتر شبکه چهار را ببینند و اینکه این اتفاق با «صد برگ» رخ دهد و یا با برنامه های دیگر برای ما فرقی ندارد. هر برنامه دیگری را ببینند به برنامه ما کمک می کند و اگر برنامه ما را ببینند به برنامه های دیگر کمک می کند.

صوفی: ما دوست داریم تلاش و رقابتمان با بهترین برنامه ها باشد چراکه رقابت با برنامه های ضعیف فایده ای ندارد و به همین دلیل هم دوست داریم که تیم های برنامه سازی که اکنون در شبکه چهار در حال فعالیت هستند تقویت شوند و جزو بهترین ها باشند تا ما بتوانیم در میان آنها برترین باشیم.



یاعلی(ع)

نظرات  (۱۰)

۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۵ مرضــــــ یه
ازتون دعوت میکنم این داستان پرمعنا را باکمی تامل بخوانید👇🌺 شاید فردا دیر باشد!
  • در کالجی که تدریس میکردم٬ روزی از من خواسته شد که یکی دو روزی جای معلمی که زبان انگلیسی برای تازه واردان به آمریکا (دانش آموزان بزرگسال از سراسر دنیا در آن کلاس حضور داشتند) را پر کنم. کلاس نیمه پیشرفته و برای بزرگسالان بود٬ تقریبا همه یکدیگر را میشناختند.....دانش آموزان قادر بنوشتن بودند و من هم همان برنامه از پیش تعیین شده را دنبال کردم٬ یعنی «انشا نویسی»! از دانش آموزانش خواستم که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند.
    سپس از آنها خواستم که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند .
    بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به من تحویل داده ، کلاس را ترک کردند .
    روز شنبه ، من نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشتم ، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را هم در زیر اسم آنها نوشتم .
    روز دوشنبه ، برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل دادم .
    شادی خاصی کلاس را فرا گرفت .
    این زمزمه ها را از کلاس شنیدم " واقعا ؟ "
    "من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند! "
    "من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند . "
    دیگر صحبتی ار آن برگه ها نشد.

    من نیز ندانستم که آیا آنها بعد از کلاس با خانواده هایشان و یا همکلاسان در مورد موضوع کلاس به بحث وصحبت پرداختند یا نه؟! آن تکلیف هدف من معلم موقت را بر آورده کرده بود .دانش آموزان از خود و تک تک همکلاسی هایشان راضی بودند. یک سالی گذشت و من از آنها دورافتادم. یکی از دانش آموزان درجنگ افغانستان کشته شد . و من هم در مراسم خاکسپاری او شرکت کردم .
    پسر کشته شده ، جوان خوش قیافه وبرازنده ای به نظر می رسید .کلیسا مملو از دوستان سرباز بود . دوستانش با عبور از کنار تابوت وی ، مراسم وداع را بجا آوردند . من و سایر معلمان آخرین نفرات در این مراسم تودیع بودیم .
    به محض اینکه من در کنار تابوت قرار گرفتم، یکی از سربازانی که مسئول حمل تابوت بود ، به سویم آمد و پرسید : " آیا شما معلم انشای مارک نبودید؟ "
    با تکان دادن سر پاسخ دادم : چرا ولی فقط برای ۲ روز! سرباز ادامه داد : " مارک همیشه درصحبتهایش از شما یاد می کرد . "پس از مراسم تدفین ، اکثر همکلاسی های سابقش برای صرف ناهار گرد هم آمدند . پدربزرگ و مادر بزرگ مارک نیز که در آنجا بودند ، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با من هستند .

  • پدر بزرگ مارک در حالیکه کیف پولش را از جیبش بیرون می کشید ، به من ( با انگلیسی شکسته - بسته) گفت :"ما می خواهیم چیزی را به شما نشان دهیم که فکر می کنیم برایتان آشنا باشد . "او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتریادداشت که از ظاهرشان پیدا بود بارها وبارها تا خورده و با نواری به هم بسته شده بودند را از کیفش در آورد .
    با یک نگاه آنها را شناختم . آن کاغذها ، همانی بودند که تمام خوبی های مارک از دیدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود .
    مادر بزرگ مارک گفت : " از شما به خاطر کاری که انجام دادید متشکریم . همانطور که می بینید مارک آن را همانند گنجی نگه داشته است . "
    همکلاسی های سابق مارک دور هم جمع شدند .یکی با کمرویی لبخند زد و گفت : " من هنوز لیست خودم را دارم . اون رو در کشوی بالای میزم گذاشتم .
    همسر دیگری گفت : " چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسیمان بگذارم . "
    دیگری گفت : " من هم برای خودم را دارم .توی دفتر خاطراتم گذاشته ام . "
    دیگری ، کیفش را از ساک بیرون کشید ولیست فرسوده اش را به بچه هایش نشان داد و گفت :" این همیشه با منه . . . . " . " من فکر نمی کنم که کسی لیستش را نگه نداشته باشد.

    با شنیدن حرف های شاگردان سابقم (با اینکه ۲ روزی بیشتر با هم نبودیم) گفتم:
    سرنوشت انسانها در این جامعه بقدری پیچیده است که ما فراموش می کنیم این زندگی روزی به پایان خواهد رسید ، و هیچ یک از ما نمی داند که آن روز کی اتفاق خواهد.
    بنابراین به کسانی که دوستشان دارید و به آنها توجه دارید بگویید که برایتان مهم و با ارزشند ، قبل از آنکه برای گفتن دیر شده باشد.

    بیاد داشته باشید چیزی را درو خواهید کرد که پیش از این کاشته اید.

    دوستان خوبم٬
    امیدوارم همیشه خوبیهای همدیگر رو به یاد داشته باشید و بدیهایمان رو ببخشید و از یاد ببرید ... صمیمانه برایتان آرزومند موفقیت و شادکامی ام.

    شاد و تندرست باشید
سلام
روال جدید کمی کسل کننده شده اما به عشق آقای ضابطیان میشینیم و دنبال میکنیم !
من سبک رادیو هفت را بیشتر دوست داشتم
پاسخ:
سلام
آره خب ماهم بخاطر همون عوامل میبینیم...
رادیو7 یه چیز دیگه بود ولی صدبرگم بد نیست:)
سلام.  راستش من برنامه رادیو هفت رو خیلی ندیدم،  اما از دیدن برنامه صدبرگ لذت برم.
البته همیشه جای بهبود هست اما جنس برنامه خیلی آرامش بخش. بعد از یک روز کاری شلوغ و پرهیاهو،  شنیدن یک صدای گرم که داره داستان میگه یا شعر میخونه و از یک اتفاق خوب هنری یا اجتماعی میگه،  درست مثل نوشیدن یک لیوان چای سبز خستگی روحی آدم رواز تنش بدر میکنه.
دست عواملش درد نکنه.  ا
پاسخ:
سلام
خداروشکر که برنامه توجه شما رو جلب کرد و مورد رضایت واقع شده:)
سلام تو 100 برگ نویسنده ها کیا هستن؟ 
پاسخ:
سلام
دقیقا یادم نیست ولی یه بار تونستم تیتراژ پایانی رو ببینم دیدم که اسم نویسنده ها هست.
سلام
من فقط دلم پاییز های رادیو هفت و شب یلداشو میخوام :(
پاییز بدون رادیو هفت که پاییز نیست.

پاسخ:
سلام
نذاشتن رادیو7 ادامه پیدا کنه و کاری از دست ما برنمیاد:(
سلام..
همچتان مرسی از مطالبی که میذاری دختر گیلان
من صد برگ و دوست دارم هر چند به دقت رادیو 7 نمی تونم ببینمش.. دیشب که خیلی قشنگ دیدم. آقای ضابطیان شنیدم داشت از آقای شجاع نوری سوال می پرسید بعد دیگه من نهمیدم چی شد که یهو صدای موسیقی رو شنیدن.. من با یه تدوین دیگه ای صد برگ و میبینم:)))))))

بچه ها دعا کنید تهران همیشه اجلاس برگزار بشه.. صبح ترافیک کمتر بود.. شب فشار مترو یه کوچولو کمتر بود.. امروز خیلی لذت بردم.....
پاسخ:
سلام♥
خواهش میکنم بچه تهروون:))
آره خب، صد مث رادیو7 نیست و ما هم به اون دقت نمیبینیم ولی برنامه خوبیه* دیشب جالب بود درباره جلال آل احمد بود و خونه پدری و تشیع جنازه اش و... رو نشون داد. جالب بود واسم:)

عه؟ خب خداروشکر* که اجلاس واسه شما خوب بود:)
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبین؟
من همچنان صدبرگ رو دوس دارمااااااااااااااا اما دقیقا تا نه وبیست دقیقه میبینم؛ بعدش پامیشم میبینم ساعت یازدهه...خب این چه وضعشه, مسعولین رسیدگی کنن؛ لطفا!
ولی برنامه خوبه (:

راستی ما هم تهرانیم اما واسه این اجلاس حس بچه مدرسه ای ها رو داشتیم که برف میومد مناطق1-2-3 تعطیل میشد ما نمیشدیم)))):
بازم لطفا مسعولین رسیدگی کنن, لطفا !!!
پاسخ:
سلااااااااام♥
مرسی شکر. خودت خوبی؟
خخخخخ یعنی اینقد زود خوابت میبره؟ یا برنامه آرام بخشه به خواب میری:)))
صدبرگ خوبه...مث رادیو7 نیست چون یه برنامه متفاوته. ولی برنامه خوبیه! اگه موضوع اونشبش رو دوست داشته باشیم واقعا خوب میشه...چون مستندات جالبی پخش میکنن.
جا داره یه سلامی عرض کنم به صدف
.



سلام بچه مدرسه ای:))))))))))))))
سلام منم رادیو هفتو می خوام تو این پاییز دلگیر رادیو هفت تنهایی
امو پر می کرد برام مثل یه زندگی بود ولی حیف هزارررررررررررررران حیف
پاسخ:
سلام
آخی عزیزم:((
رادیو7 که تموم شده و کاریشم نمیشه کرد! ولی فکرمیکنم صدبرگ تا حدی میتونه جای خالی رادیو7 رو براتون پر کنه*
نه عاقا خسته امممممممممممممم, خسته...البته که برنامه هم خیلییییی آرام هس
وگرنه من عمرااااااااااااااا راحت خوابم ببره:(((

درضمن دررابطه به اون سلامی که کردی؛
به دل نمیگیرم
چون هیچکدومش نیستم(((: 
درجریانی که؟؟؟ (اینجا نیاز به استیکر چشمک هس که نیس)
پاسخ:
خودت گفتی حس بچه مدرسه ایها رو دارم من سلام کردم:)))
استیکر شاید به زودی بذارن. بخش نظرات واسه من تو این دوسه روز خیلی تغییر کرده واسه این میگم شاید تغییرات ادامه داشته باشه و استیکر هم اضافه کردن.
قسمت دوم گفت وگو رو هم گذاشتند.
پاسخ:
بله...
ایشالا به زودی خواهم گذاشت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی